از یک پیامک شروع شد گفته بود اگر می خواهید در اردوی وبلاگ نویسان شرکت کنید بیایید و در noorfest ثبت نام کنید.
به سایتش که رفتم وقتی دیدم چند تا کارگاه آموزشی به عنوان فعالیتهای اردو هست دلم رو زدم به دریا و ثبت نام کردم اما حالا صبر کنید ماجرا ادامه دارد.
بعد از آمدن یک پیامک و گرفتن ایمیلی مبنی بر دعوتنامه چهارشنبه صبح عازم اردو شدیم.
اردو در اردوگاه شهید باهنر تو منطقه یک تهران کنار پارک جمشیدیه برگزار شد اول ورود 5000 تومان دادیم و یک کیف لب تاب هدیه گرفتیم خوب کی از هدیه گرفتن بدش مییاد؟! راستی همیشه برام سئواله بودجه این کیفها و این هدیه ها از کجا میاد؟ فکرش رو بکنید آدم توی یک سال بتونه تو نصف همایشها و جشنواره های اینجوری شرکت کنه خونه ش پر میشه از کیف لب تاب! بگذریم!
خلاصه جمع بچه ها جمع بود از مشهد و قم و گلستان و ایلام و ... ما که با برادرها بودیم نفهمیدیم خواهرها از کجا اومده بودند اما بعضی ها هم خانوادگی بودند صبح چهارشنبه که افتتاحیه بود و سردار ایازی از طرف شهرداری سخنرانی کرد و یک خانم نامشهور هم از طرف صدا و سیما!
راستی بگم که توی دعوتنامه فهمیدیم که بحث اردو عفاف و معنویت و امنیت اخلاقی است! همچین یک جوری اسمش نشون میده که زیاد رو انتخاب موضوع کار نشده یعنی همون دقیقه نود یکی این رو گفته و بقیِه مسئولین هم گفتند آره خوبه!
یک پیامکی فرستادیم برای سرور پیامک گیری که اعلام کردند که ای آقا این آرم برنامه تون که پشت زمینه سن گذاشتید آدمکهایی را نشان میده که یکی در میان خانم و اقا هستند و این با بحث عفاف همچین سازگار نیست که خوب خوشبختانه روز بعد همه آدمکها را به مرد تبدیل کردند!
از انصاف خارج نشیم از سخنرانی خانم فرهمند و آقای پورحسین مجری مناظره ها استفاده کردیم ولی خود اساتید کارگاهها گفتند که بدون هماهنگی و خیلی نابهنگام به آنها گفتن بیایید کارگاه برگزار کنید و راستش را بخواهید کارگاههای برگزار شده خوب بود ولی تشنگی ما را برطرف نکرد جدا از اینکه یکی از کارگاهها ceo هم اصلا برگزار نشد!
شاید می شد از این وقت سه روز خیلی بهتر استفاده کرد یک کمی حیف شد! ولی خوبی بزرگ آن این بود که حداقل من تونستم با چند تا وبلاگ نویس دیگر که هم فکر بودم چهره به چهره آشنا بشم لابد بقیه هم این براشون مفید بوده بگذریم!
روز آخر انگار سالن سینمای اردوگاه را آدمهای مهمتر از ما کرایه کرده بودند چرا که هم صبح و هم بعد از ظهر جلسات در تالار شمس خیابان کردستان برگزار شد و زحمت رفت و آمد برای ناهار را هم اتوبوسهای شهرداری کشیدند.
جلسه اختتامیه هم در تالار شمس بود که خیلی حاشیه دار بود و یک کمی برای وبلاگنویسها این شبهه ایجاد شد که انگار سیاهی لشگر هستند!
مراسم کمی بی برنامه بود طوریکه مجری مراسم چند بار گفت انگار من را آورده اید اینجا سر کار بگذارید! دکتر قالیباف حاضر نشده بود بیاد جور نیامدنش را یک نفر از صدا و سیما (انگار رئیس فضای سایبر صدا و سیما) به دوش کشید آنقدر حرف زد که شاید قالیباف یا سردار ایازی بیایند، آخر بچه ها تصمیم گرفتن با فرستادن صلوات حالیش کنند که آقای عزیز گوش مفتی که گیر نیاوردی! بعد از ایشان هم ایازی رفت بالا و گفت قصد ندارد زیاد حرف بزند ولی انصافا نسبت به قبلی کمتر حرف زد ولی زیاد بود!
همچنین از اول که وارد سالن می شدید 20 تایی خانم بودند که لباس گل منگلی پوشیده بودند و انگار می خواستند برنامه ای اجرا کنند که سرود بود و بعد از سخنرانیها، اجرا کردند من این تیکه بیرون بودم که دیدم چند نفر از وبلاگ نویسها به نشانه اعتراض به تک خوانی یکی از خانمها بیرون آمدند و خلاصه اعتراض داشتند (البته از سردار قالیباف و سردار ایازی بیشتر از این هم توقع نمیره) فکر می کنم همین باعث شد بعد از سرود، مداحی یاد امام و شهدا را پخش کردند که جو یک کمی حالت عادیش رو پیدا کنه!
در همین گیر ودار اعلام کردند که وبلاگهای نمونه را می خواهند جایزه بدهند که البته برای اولین بار بود و اسم چند نفری را خواندند که مهمترین انها آقای دلاوری بود مجری صرفا معروف خبر 20:30 اینجا بود که یک کمی بعضی ها جا خوردند که ای اقا این دلاوری که اصلا تو اردو نبوده و چجوری شد که اصلا انتخاب شد؟ چیز دیگری که دیگر خیلی احساس سیاه لشگر بودن به بچه ها داد منشور اخلاقی وبلاگ نویسی بود که اعلام شد به تایید همه وبلاگ نویسها هم رسیده!!! که روح ما هم از ان خبر نداشت البته چیزهای وشته شده در آن خنده دار بود مثلا تعهد به اینکه دروغ ننویسم و اینجور حرفها که اصلا با این تیپ بچه های پاکی (به جز من )که من تو این اردوگاه دیدم اینجور چیزها خیلی مسخره بود! خلاصه این بود گزارش تقریبی از اردوی وبلاگ نویسی که دو نهاد مهم صدا و سیما و شهرداری پشتیان آن بودند که با کمی برنامه ریزی می توانست خیلی بهتر برگزار شود.
ولی تا همین حد هم دستشون درد نکنه.
گزارش کامل