سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تزوّدوا فانّ خیر الزّاد التّقوی... زادو توشه بردارید پس بهترین توشه تقوی است

افراط همیشه با تفریط همراه است میگویند جاهل را نمی بینی مگر درحال افراط یا تفریط!
 وقتی در نهایت بی ادبی و تعجیل می بینیم که وزیر خارجه در سنگال برکنار می شود (افراط)باید شاهد باشیم که با این همه کج روی جریان انحرافی خصوصا شخص مشایی اینقدر تساهل و تسامح بکار رود(تفریط)
اگر هیچ دلیلی بر انحراف جریان انحرافی وجود نداشت و یا همه آنچه گفته می شود را مشایی با یک سخنرانی تکذیب می کرد، ویژه نامه خاتون که دیگر حرف نیست، سند است، سند انحراف جریان انحرافی! سند انحراف آقایان مشایی و جوانفکر و کلهر! آقای دکتر احمدی نژاد تاکی بیخیالی طی می کنید؟!


+ قلمی شده در  پنج شنبه 90/5/27 توسط جعفر |  پژواک

سه شنبه  25/5/90

دیگر به جاهای خوب داستان رسیدیم
8/30 صبح رفتم کلانتری یک کپی از کارشناسی تصادف و نامه کلانتریِ پیدا کننده فراری را دادم به افسر مربوطه! گفت اگه با هم به توافق رسیدید تا 5 شنبه به من خبر بده تا پرونده را نفرستم دادگاه!
ساعت 9 هم با طرف برای بیمه قرار گذاشته بودیم که آمد، کلی دروغ سرهم کرد تا بیمه ای ها نفهمند فرار کرده از من هم خواست چیزی نگم! البته بیمه هم زیاد حساس نبود و پرس و جویی نکرد! بعد که بیمه کارشناسی کرد برگه کارشناسی خسارت و افت قیمت خودرو را نشانش دادم گفت با من راه بیا و از این حرفها! خلاصه اینکه آخر نصف افت قیمت خودرو را به من داد و من هم رضایت دادم! اینطوری این حکایت یا فرایند هم به پایان رسید. حالا من مانده ام که بگردم دنبال یک صافکار خوب تا بتواند بدون رنگ ماشین را درست کند.


+ قلمی شده در  چهارشنبه 90/5/26 توسط جعفر |  پژواک

دوشنبه 24/5/90
دیروز اینقدر خسته شدم که دیگر حوصله آپ کردن وبلاگ را نداشتم.
اول صبح یعنی 8.30 رفتم کلانتری منتظر شدم تا پرونده ام پیدا شود و نوبتم بشود افسر محترم کلانتری گفت قاضی دستور داده که از راهنمایی رانندگی استعلام کنیم یک فرم داد که بروم دوتا کپی بگیرم که خوشبختانه امروز کپی باز بود و بعد نامه استعلامم را نوشت به راهنمایی رانندگی تهران بزرگ!
اول رفتم به پلیس +10 که زیر بار نرفتند گفتند باید بروی شهرک آزمایش، کمی دیگر که پرس و جو کردم یکی گفت مرکز تعویض پلاک هم جواب میده دیدم بهترین مرکز تعویض پلاک که هم نزدیک باشه و هم تو طرح نباشه اونیه که تو جاده مشهده را افتادم و رفتم! ماشین رو بیرون پارک کردم و رفتم داخل از اطلاعات پرسیدم کفت باید بروی ساختمان شماره 2 استعلام!
اونجا سه خانم محترم نشسته بودند و پاسخگوی مردم بودند به یکیشون نامه را دادم و در موردش توضیح دادم گفت ما دسترسی به این اطلاعات نداریم! گفتم رئیس شما کجاست با دست سمت مقابل را نشان داد. در پارتیشن مقابل یک جناب سرهنگ محترم البته با لباس  شخصی نشسته بود، جریان رو که گفتم توضیحی در حاشیه نامه نوشتند و گفتند ببر آن روبرو! یعنی همان خانمهای محترم استعلام!
بردم پیش همان خانمی که گفت دسترسی نداریم در ایکی ثانیه شماره پلاک رو وارد کرد و آدرس و مشخصات کامل راننده محترم فراری را پرینت گرفت و به من داد خیلی خوشحال شدم! آدرسش همان نزدیکیهای محل تصادف بود، پرینت رو بردم پیش رئیس که با یک نامه دیگر گذاشت توی پاکت گفت به سلامت.
رفتم کلانتری چون کلانتری محل آن آقا با ما فرق داشت نامه زد به کلانتری محل آن آقا جهت ابلاغ احضاریه  و داد به خودم که ببرم.رفتم به آنجا و به هرحال با یک سرباز رفتیم درِ منزلشان که اتفاقا خودرو مورد نظر هم در منزلشان پارک بود!
بنده خدا پدرش  کلی معذرت خواهی کرد گفت من اصلا خبر نداشتم و پسرم به من نگفته و از این حرفها! دست آخر گواهی نامه خودش! و کارت ماشین و بیمه نامه اش را داد که فردا برویم بیمه!
بعد از آنجا که دیگر ساعت یک شده بود رفتم شورای حل اختلاف شمال شرقی تهران در انتهای اتوبان باقری که یک ساختمان نوساز بود! وقتی واردش می شوید انگار وارد سالن انتظار فرودگاه شده اید هوای سرد کولری، چندین عابر بانک چندی خط تلفن کارتی و تازه موبایلتان را هم نمی گیرند!
شورا ی حل اختلاف آنجا که صبحهاست کارش تمام شده بود گفت ساعت 3 برو شورای حل اختلاف فلکه 
سوم تهران پارس خیابان دانشور! راستش بیرون آنقدر گرم بود و داخل آنقدر سرد که با زبان روزه اصلا نمی خواستم بیرون بروم تا ساعت 2/30 همانجا ماندم و نمازهم همانجا خواند و بعد رفتم شورای حل اختلاف خیابان دانشور!
عریضه نویس آنجا جوان خوش برخورد و محترمی بود هر چند تیکه هایی به حکومت اسلامی می انداخت  اما کار همه را به خوبی مدیریت می کرد ودرایجاد ارامش و نظم آنجا موثر بود! در مورد ساختمانش هم بگویم که خیلی با دخمه دیروز فرق داشت ساختمان نوساز بزرگ و شمال شهری بود! هرچند که اینجا هم از کولر و تهویه خبری نبود اما از بوی عرق هم خبری نبود. با اینکه همان عریضه قبلی را دادم باز هم 3000 تومان از من گرفتند و گفتن بنشین تا مسولین بیایند! مسولین حول و حوش 4 آمدندو تا دادخواست من را بدهند شعبه! شد 4/30 و بعد هم شعبه دادخواست را فرستاد برای کارشناس! منشی کارشناس مبلغ شصت هزار تومان بابت کارشناسی  خسارت و افت قیمت خودرو گرفت که بعدا مورد اعتراض کارشناس قرار گرفت که این دو کارشناسی است و باید بیشتر میگرفتی!
خلاصه آخر کارشناس را راضی کردیم پول نگیرد و به همان مبلغ راضی شود و کارشناس هم بعد از رویت خودرو کارشناسی را داد که بردم شعبه و بعد دو تا کپی برابر اصل گرفتم و ساعت نزدیک 5/30 کار دیروز هم تمام شد.


+ قلمی شده در  سه شنبه 90/5/25 توسط جعفر |  پژواک

یکشنبه  23/5/90
امروز ساعت 15 به شورای حل اختلاف رفتم خیابان پیروزی خیابان شکوفه خیابان کرمان میدان احمدی نمی دانید چقدر طولانی و پیچ در پیچ بود خصوصا اگر بخواهید با خودرو خودتان بروید و منطقه را نشناسید!
واقعا نمی دانم یعنی از این همه بودجه، سهم شورای حل اختلاف محله پیروزی کجا رفته؟
چنان دخمه ای را برای اینکار انتخاب کرده اند که نگو و نپرس! چند دقیقه ای که من آنجا بودم به علت تجمع مردم در فضای بسته آنجا و شدت بوی عرق که به علت نداشتن یک تهویه مناسب در راهرو ها ایجاد شده بود حالت تهوع به من دست داد .ناچار چند لحظه بیرون آمدم و بعد دوباره به طبقات بالای آن رفتم به دو سه شعبه سرک کشیدم با اینکه ساعت نزدیک 16 شده بود مسئول هیچکدام  ازشعبه ها نیامده بود به یکی از منشی ها که اکثرا خانم بودند گفتم آمده ام تقاضای کارشناسی بدهم برای ماشینم گفت باید بروی پایین یعنی همان فضای تهوع آور و به عریضه نویسی بگویی که برایت شکایت تنظیم کند! شکایت نامه ای را که عریضه نویس دادگاه محلاتی با  گرفتن 5000 تومان برایم پرینت گرفته بود را نشان دادم و گفتم من چند روز پیش رفتم دادگاه و اینرا برایم نوشته! نگاهی به برگه کرد و گفت که اینکه نه مهری دارد و نه توضیحی! گفتم من بابت این 5000 تومان داده ام گفت اولا عریضه نویسی هزینه اش 3000 تومان است وثانیا نروی به او بگویی من گفتم! من نمی دانم چرا مردم حقشان را نمی گیرند! گفتم آخر کسی به من نگفته بود که هزینه اش 3000 تومان است! خلاصه وقتی رفتم پایین دیدم اگر باز هم بخواهم در صف این دخمه بایستم حتما روزه ام بوسیله قی کردن(بالا آوردن ) باطل می شود به ناچار ترجیح دادم فردا به یک شورای حل اختلاف دیگر بروم شاید اوضاعش بهتر باشد.
در برگشت یک سری هم به کلانتری زدم که گفتند فردا 8/30 صبح بیا!


+ قلمی شده در  یکشنبه 90/5/23 توسط جعفر |  پژواک

چهارشنبه 19/5/90 ساعت 19 در حال حرکت در خیابان بودم که ناگهان خودروی405 یک شهروند محترم تهرانی در حالیکه در حال دور زدن از عرض خیابان بود از ناحیه عقب
به خودروی اینجانب برخورد کرد و هر دو در سمت راننده را کمی تا قسمتی از قیافه انداخت، جالب اینجاست که تا بنده خواستم از ماشین پیاده شوم راننده محترم پژو چشم در چشم بنده
پا را بر روی گاز نهاد و از محل گریخت، البته بنده هم هیجان زده در ماشین را باز کردم و خودکاری برداشته و شماره پلاک ایشان را یادداشت نمودم و این شد آغاز به قول امروزیها یک فرآیند که هر روز درصد پیشرفت آنرا برای شما گزارش خواهم کرد.
در همان روز اول به کیوسک نیروی انتظامی مستقر در چند کوچه بالاتر رفتم و گزارشی تهیه نمودم. البته یکی از کسبه محل نیز که در آنجا شاهد قضیه بود مرا صدا زدو گفت اگر شاهد خواستند من هستم
که من از ایشان نیز تشکر نموده و شماره ی شان را گرفتم.

پنج شنبه
صبح بعد از پیدا کردن شماره دادگستری مربوط به محل خودمان تماس تلفنی گرفتم که گفتند کارت شناسایی ات رو کپی بگیر پاشو بیا قاضی کشیک هست.
رفتم آنجا و دم در بعد از توجیه سرباز وظیفه مربوطه، اجازه ورود پیدا کردم وقتی وارد سالن مربوطه شدم آنجا پر بود از آدمهای محترم دستبند به دست و سربازهای محترم و کلا دو اتاق باز بود یکی اتاق قاضی کشیک یکی هم اتاق عریضه نویسی! که سرباز مربوطه اینجانب را به اتاق عریضه نویس هدایت نمودند. 
بعد از رعایت نوبت، عریضه نویس قضیه را پرسید و من گفتم! آن هم یک فرم آماده داشت که پرینت گرفت و بعد مشخصات من را با خودکار وارد کرد و گفت 5000 تومان می شود
خوب چاره ای نبود پول را پرداختم بعد گفت باید بروی شورای حل اختلاف محل! گفتم چرا گفت شکایت شما حقوقیه و کیفری نیست و ...
خلاصه چشمتان روز بد نبیند نمی گویم که چه قیافه هایی و چجور شهروندان محترمی را در آنجا دیدم به هر حال بعد از کلی این در و آن در زدن و فکر ومشورت یک بنده خدایی گفت اگر آن رفتار شهروند محترم که فرار کرد توهین آمیز بوده را به متن شکواییه اضافه کنی اینجا شکایتت کیفری می شود و رسیدگی خواهد شد. من هم که به نظر خودم رفتار آن شهروند احترام آمیز نیامده بود همین کار را کردم
و نوشتم که وی به صورت توهین آمیزی محل را ترک کرد البته همه شکوائیه را دوباره خودم در یک برگ A4 نوشتم و پولی دوباره به عریضه نویس ندادم!
خلاصه بعد از وصول شکوائیه اینجانب قاضی کشیک محترم دستور دادند به کلانتری محل که رسیدگی کند.
نامه را با خوشحالی گرفتم و به کلانتری محل بردم که افسر تحقیق محترم گفتند شاهدت را بیاور، گفتم شاهدم الان نیست پرونده را به من دادند و گفتند که برو با شاهدت بیا.
ناچار با شاهد تماس گرفتم و برای راحتی ایشان قرار شد شنبه یعنی امروز برویم دنبال کارها!

جمعه
هیچی

شنبه
صبح از نیم ساعت قبل از قرار یعنی 7/5 صبح رفتم سر قرار و شاهد محترم را که بسیار لطف داشتند از سر قرار برداشتم و به محل کلانتری بردم بعد از گذشت زمانی که کلانتری
شروع به کار کرد وارد شدیم وقتی نوبتمان شد یادمان آمد که شاهدمان کارت شناسایی نیاورده است که باعث شد دوباره به محل منزل ایشان رفته و کارت شناسایی برداشته و به کلانتری برگشتیم
بعد از اینکه دوباره نوبت مان شد افسر تحقیق محترم پرونده را به اینجانب داد و گفت برو یک پوشه بخر و از صفحات پرونده نیز یک کپی بگیر و بیاور! حالا شما حساب کنید ساعت 8/30 صبح آن هم آنجا!
کدام مغازه باز بود که تازه کپی هم داشته باشد خلاصه با زبان روزه و سحری خورده دوان دوان چند کوچه را گشتم همه آدرسهای کپی بسته بودند!
برگشتم و همین را به جناب سروان گفتم ایشان هم گفت باشد نیم ساعت دیگر برو.
خلاصه بعد از اینکه شاهد شهادت داد که باز هم با تشکر از لطف ایشان، ایشان را به محل منزلشان برگرداندم و در برگشت بعد از کلی گشتن یک مغازه کپی پیدا کردم (در ضمن در جهت حمایت از بیت المال و نه به خاطر اینکه کارم گیر کرده بود افسر محترم چند فرم خام کلانتری را نیز به من داده بود تا از هر کدام چهار پنج تایی کپی بگیرم با هزینه خودم که من هم این خدمت را به بیت المال کردم!)
بعد که برگشتم کلانتری دیدم قلقله ای (نمی دانم املایش درست است یا نه) است چندین جوان که هر کدام از چهره هایشان معلوم بود... نه بگذریم بعد از اتمام قلقله مربوطه نوبت به آرامش رسید و
افسر محترم اظهارات من را هم به صورت مکتوب گرفت و گفت برو طبقه بالا ثبت کن و شماره پرونده ات را بگیر و دوروز دیگر بیا پرونده را هم بعد از ثبت برای من بیاور تا فردا بفرستیمش دادگاه قاضی دستور بده بعد برویم راهنمایی رانندگی آدرس طرف را بگیریم!
من هم همین کارها را کردم البته طبقه بالا خانم محترمی کار ثبت را انجام می داد که موقع حضور من حضور نداشت وبعد از مدت ده دقیقه ای از اتاق بغل آمد! حالا من هستم و دو روز دیگر البته فردا عصر هم می خواهم بروم  ساعت 3 به شورای حل اختلاف محل تا کارشناس محترم آنجا براوردی از خسارت خودرو بنده بدهد فکر میکنم ده پانزده هزارتومانی بابت کارشناسی خودرو باید بپردازم پس تا فردا!


+ قلمی شده در  شنبه 90/5/22 توسط جعفر |  پژواک
   1   2      >
 
صفحه نخست اینجاست
بفرمایید روضه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو
عناوین مطالب وبلاگ
درباره وبلاگ
جعفر
هرچه مخلصانه‌تر عمل کنید، خداى متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور»؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر مى‌بینید.89/9/4

آخرین نوشته ها
تعریف دهه شصت
لپ تاپ استوک
احادیث واتساپی همان اسرائیلیات است.
یاد وبلاگ نویسی هامون به خیر
مفسدین اقتصادی صندوق میزان در حاشیه امن
[عناوین آرشیوشده]
پیوندها
امام خامنه ای
کیهان
پاوانا
علیرضا قزوه
25میلیون رای(داداش احمد)
جنبش پیامکی
کلیپ های موبایل مبارز
حضور نور
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
مذهب عشق
بارقه های امید
توشه آخرت
نامه یک بهایی مسلمان شده
ویکی حزب الله
یاعلی گفتیم وعشق آغاز شد
ایـــــــران آزاد
ایرانی مکتبی
همای رحمت
فازستان
ساعت به وقت کربلا
مناجات با عشق
سرباز حریم ولایت
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سلام
بازدید امروز33
بازدید دیروز64
کل بازدید304017
نوشته های پیشین
آذر 1386
خرداد 1389
بهار 1389
تابستان 1389
از وبلاگ فیلتر شده پژواک
تابستان 89
پاییز 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
خرداد 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مهر 91
شهریور 91
آبان 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
آبان 92
مرداد 92
خرداد 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مهر 93
مرداد 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
بهمن 94
اردیبهشت 94
اسفند 94
مرداد 96
بهمن 97
بهمن 96
 

 RSS