سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تزوّدوا فانّ خیر الزّاد التّقوی... زادو توشه بردارید پس بهترین توشه تقوی است

به گزارش نقد نیوز اولین سند پیشگوییهای میرحسین موسوی مبنی بر پیروزیش در انتخابات منتشر شد:

تقلب در انتخابات 88

صحبتهای  مهم شهید دیالمه یک هفته قبل از شهادتش در مورد میرحسین موسوی و  زهرا راهنورد


+ قلمی شده در  یکشنبه 89/4/27 توسط جعفر |  پژواک

 بعد از اینکه دکتر احمدی نژاد در زمینه حجاب و عفاف صحبتی را در سیما مطرح کرد که مخالف روش برخورد مستقیم با مردم بود واینجور حرفها، مافیا کلی هیاهو راه انداخت و سعی کرد از علما و فضلا بر علیه صحبت ایشان نظر جمع کند انگار که احمدی نژاد لیبرال یا سکولار شده و اندیشه های سکولاری را رواج می دهد!!! البته این قضیه باعث شد که دوباره دست مافیا برای مردم رو شد چرا؟ چونکه اگر یادتان باشد درست در مثل همین روزهای گرم ولی چند سال قبل وقتی پدر خوانده مافیا آقای رفسنجانی کاندیدا شده بودند که دوباره قدرت رو در کشور به نفع مافیا و آقازاده هایشان به دست بگیرد و رقیبش هم کسی جز همین دکتر خودمان نبود ستادهای پدر خوانده مافیا پر شده بود از پسر و دخترهای اسکیت سوار با برچسبهایی که دور کمرهایشان و یا روی جاهای دیگرشان زده بودند و رویش نوشته بود Hashemi2005
هاشمی 2005
راستی اون موقع این علما و فضلایی که اینچنین علیه رئیس جمهورسخن می‌رانند کجا بودند؟! البته جواب روشن است آن موقع کسی نرفت از علما و فضلا نظر جمع کند و بعد در سایتهای و روزنامه‌ها آنها را بزرگ کند و البته بزرگترین عالم زمان ما هم که خود آیت الله!!! رفسنجانیست دیگر!
همین.
پ.ن:
خبر دارید که بی بی سی هم حامی طرح حجاب و عفاف شده!

افشاگری جام جم در مورد نوچه رفسنجانی


+ قلمی شده در  یکشنبه 89/4/27 توسط جعفر |  پژواک

 لابد قضیه‌ى پاوه را شماها میدانید که در پاوه بر روى بلندى‌ها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئى از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ دوى بعدازظهر این پیام پخش شد؛ ساعت چهار بعدازظهر من توى این خیابانهاى تهران شاهد بودم که همین طور کامیون و وانت و اینها بودند که از مردم عادى و نظامى و غیر نظامى از تهران و همین طور از همه‌ى شهرستانهاى دیگر، راه افتادند بروند طرف پاوه. بعد از قضیه‌ى پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توى جلسه‌اى که ما بودیم به نخست‌وزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه‌ى عاطفى‌اى وجود داشت. مرحوم چمران توى آن جلسه اینجورى گفت: وقتى ساعت دو پیام امام پخش شد، به مجرد پخش پیام امام و قبل از آنى که هنوز هیچ خبرى از حرکت مردم به آنجا برسد، ما احساس کردیم که کأنه محاصره باز شد. میگفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آنقدر مؤثر بود که به صورت برق‌آسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه براى ما همه‌ى آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیه‌ى خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقه‌ى محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون. آنجا نخست‌وزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همه‌ى این را به امام مستند میکنى؟! یعنى هیچ ملاحظه نمیکرد؛ منصف بود. بااینکه میدانست که این حرف گله‌مندى ایجاد خواهد کرد، اما گفت.

 حضور براى او یک امر دائمى بود. ما از اینجا با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توى تاریکى شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومترى شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیماى سى - 130 رفته بودیم آنجا. به مجردى که رسیدیم و یک گزارش نظامى کوتاهى به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، براى کسانى که همراه ایشان بودند و لباس نظامى نداشتند، لباس سربازى آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم میشود بیایم؟ چون فکر نمیکردم بتوانم توى عرصه‌ى نبرد نظامى شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم میشود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامى پوشیدم و - البته کلاشینکف داشتم که برداشتم - و با اینها رفتیم.

 یعنى از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمیگذاشت وقت فوت بشود. ببینید، حضور این است. یکى از خصوصیات خصلت بسیجى و جریان بسیجى، حضور است؛ غایب نبودن در آنجایى که باید در آنجا حاضر باشیم. این یکى از اوّلى‌ترین خصوصیات بسیجى است.

 در روز فتح سوسنگرد - چون میدانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعه‌ى دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادى شد براى اینکه نیروهاى ما - نیروهاى ارتش، که آن وقت در اختیار بعضى دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهى کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. شبى که قرار بود فرداى آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکى از یگانهائى که قرار بوده توى این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بکلى ناموفق بشود. بنده یک یادداشتى نوشتم به فرمانده‌ى لشکرى که در اهواز بود و مرحوم چمران هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرمانده‌ى محترم آمده بودند و عین آن نوشته‌ى ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ یادگار قریب سى ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خرده‌اى بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم.

 صبح زود ما پا شدیم. نیروهاى نظامى - نیروهاى ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفرى که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتى به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنى قبل از آنى که نیروهاى نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامى‌شان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ى خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدللَّه این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند. اینجورى بود چمران. دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کى تمام بشود، برایش اهمیتى نداشت. باانصاف بود، بى‌رودربایستى بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازک‌مزاجى شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود.

 من خودم میدیدم شلیک آر.پى.جى را که نیروهاى ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر.پى.جى جزو سلاحهاى سازمانى ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ى عربى آر.بى.جى هم میگفت؛ ماها میگفتیم آر.پى.جى، او میگفت آر.بى.جى. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راه‌هائى گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجورى آر.پى.جى را بایستى شلیک کنید. یعنى در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملى به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ى عالى، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ى عملیات نظامى، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوى و با آن سرسختى، چه ترکیبى میشود. دانشمند بسیجى این است؛ استاد بسیجى یک چنین نمونه‌اى است. این نمونه‌ى کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند:

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌

 نه، او آب و آتش را با هم داشت. آن عقل معنوىِ ایمانى، با عشق هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود پشتیبان آن عشق مقدس و پاکیزه است.
منبع


+ قلمی شده در  پنج شنبه 89/4/24 توسط جعفر |  پژواک

اسفند ماه 87 تلفن خارج به داخل

-الوآقای م.ح.م
-بله بفرمایید
......
-همین که قبلا گفتم تو بهترین گزینه مایی، تو دفتر ایرانمون کلی در مورد تو و آقای خ صحبت شد ما ایشون رو گذاشتیم برای عقب نشینی احتمالی ولی الان تو انتخاب شدی با ایشون هم هماهنگ میکنیم که به نفع تو بکشه کنار. تصویب شد که با همه قدرت و توان به صحنه بیای از آقای ه رئیس مج ... خوب می تونی استفاده کنی تو جزوه‌ای که به ایمیلت فرستادیم نوشته شده ایشون به خاطر جریان بچه هاش حسابی از دکتر کینه داره فقط حواست باشه باید سنگ تموم بذاری درست مثل همون که تو جزوه نوشتیم عمل میکنی
- ولی بعد از بیست سال چیز شده مردم من رو فراموش کردن!
- بیست سال پول مفت ریختیم تو حلقومت که بیای اینجوری با ما حرف بزنی یعنی چی مردم فراموشت کردن تو جلسه دفتر ایرانمون بچه ها می گفتن اتفاقا مردم الان خیلی هم به تو ارادتمندتر شدن[عین جمله گوینده]
-حالا تو این جزوه چی هست؟
- عجله نکن مفصله فکر کنم الان تو باکست باشه یک سر بهش بزن فقط بگم که کارت خیلی سخت تر از زمان جنگه باید هر چی توان داری بیاری وسط با چند نفر از مشارکتیها ]نامفهوم[ کردیم همین امروز فردا میان دیدنت تو قبلش جزوه رو بخون که توجیهشون کنی
- باشه چشم
-خوب به حاج خانم هم سلام برسون بگو خودش رو آماده کنه
- سلامتی چی؟ باشه باشه! چیز! آماده چی؟
- تو همون جزوه برا ایشون هم یک کارایی دست و پا کردیم
-حالا یک اشاره میکردی به این جزوه

- فقط بگم رنگ سبزیادت باشه! بقیه اش رو برو بخون از مانتو سبزهایی که الان مد کردیم تعجب نکردی
-ها ها چرا دیدم چیز من که زیاد بیرون نمیرم ولی شنیدم
-خوب حالا برو بخون من کاردارم ، فعلا
-الو الو  الو ...  مردک قطع کرد!

[قطع تماس]


+ قلمی شده در  چهارشنبه 89/4/23 توسط جعفر |  پژواک

آلمان آخرین کشور 5+1 از دور فینال جاماند، ضد انقلاب خیلی دلش می‌خواست آلمان به عنوان آخرین کشور 5+1 به فینال برسد و حتی قهرمان شود اما چقدر آروزها که به سرانجام نمی‌رسد!

البت این خود ضد انقلاب بودند که در سایتهای خودنویس و بالاترین این موضوع رو بزرگ کردن وخب این درس عبرتی باشه براشون تا از این به بعد روی هر چیزی مانور الکی ندن اون هم چیزهایی که دست خودشون نیست و اصلا بهشون ربطی نداره! به هرحال ما ایرانیها یک ضرب المثل داریم که در اینجور مواقع میگیم اون هم اینه که: "دماغ سوخته می‌خریم!"



+ قلمی شده در  پنج شنبه 89/4/17 توسط جعفر |  پژواک
   1   2   3      >
 
صفحه نخست اینجاست
بفرمایید روضه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو
عناوین مطالب وبلاگ
درباره وبلاگ
جعفر
هرچه مخلصانه‌تر عمل کنید، خداى متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور»؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر مى‌بینید.89/9/4

آخرین نوشته ها
تعریف دهه شصت
لپ تاپ استوک
احادیث واتساپی همان اسرائیلیات است.
یاد وبلاگ نویسی هامون به خیر
مفسدین اقتصادی صندوق میزان در حاشیه امن
[عناوین آرشیوشده]
پیوندها
امام خامنه ای
کیهان
پاوانا
علیرضا قزوه
25میلیون رای(داداش احمد)
جنبش پیامکی
کلیپ های موبایل مبارز
حضور نور
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
مذهب عشق
بارقه های امید
توشه آخرت
نامه یک بهایی مسلمان شده
ویکی حزب الله
یاعلی گفتیم وعشق آغاز شد
ایـــــــران آزاد
ایرانی مکتبی
همای رحمت
فازستان
ساعت به وقت کربلا
مناجات با عشق
سرباز حریم ولایت
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سلام
بازدید امروز8
بازدید دیروز6
کل بازدید303683
نوشته های پیشین
آذر 1386
خرداد 1389
بهار 1389
تابستان 1389
از وبلاگ فیلتر شده پژواک
تابستان 89
پاییز 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
خرداد 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مهر 91
شهریور 91
آبان 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
آبان 92
مرداد 92
خرداد 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مهر 93
مرداد 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
بهمن 94
اردیبهشت 94
اسفند 94
مرداد 96
بهمن 97
بهمن 96
 

 RSS