سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تزوّدوا فانّ خیر الزّاد التّقوی... زادو توشه بردارید پس بهترین توشه تقوی است

چهارشنبه 19/5/90 ساعت 19 در حال حرکت در خیابان بودم که ناگهان خودروی405 یک شهروند محترم تهرانی در حالیکه در حال دور زدن از عرض خیابان بود از ناحیه عقب
به خودروی اینجانب برخورد کرد و هر دو در سمت راننده را کمی تا قسمتی از قیافه انداخت، جالب اینجاست که تا بنده خواستم از ماشین پیاده شوم راننده محترم پژو چشم در چشم بنده
پا را بر روی گاز نهاد و از محل گریخت، البته بنده هم هیجان زده در ماشین را باز کردم و خودکاری برداشته و شماره پلاک ایشان را یادداشت نمودم و این شد آغاز به قول امروزیها یک فرآیند که هر روز درصد پیشرفت آنرا برای شما گزارش خواهم کرد.
در همان روز اول به کیوسک نیروی انتظامی مستقر در چند کوچه بالاتر رفتم و گزارشی تهیه نمودم. البته یکی از کسبه محل نیز که در آنجا شاهد قضیه بود مرا صدا زدو گفت اگر شاهد خواستند من هستم
که من از ایشان نیز تشکر نموده و شماره ی شان را گرفتم.

پنج شنبه
صبح بعد از پیدا کردن شماره دادگستری مربوط به محل خودمان تماس تلفنی گرفتم که گفتند کارت شناسایی ات رو کپی بگیر پاشو بیا قاضی کشیک هست.
رفتم آنجا و دم در بعد از توجیه سرباز وظیفه مربوطه، اجازه ورود پیدا کردم وقتی وارد سالن مربوطه شدم آنجا پر بود از آدمهای محترم دستبند به دست و سربازهای محترم و کلا دو اتاق باز بود یکی اتاق قاضی کشیک یکی هم اتاق عریضه نویسی! که سرباز مربوطه اینجانب را به اتاق عریضه نویس هدایت نمودند. 
بعد از رعایت نوبت، عریضه نویس قضیه را پرسید و من گفتم! آن هم یک فرم آماده داشت که پرینت گرفت و بعد مشخصات من را با خودکار وارد کرد و گفت 5000 تومان می شود
خوب چاره ای نبود پول را پرداختم بعد گفت باید بروی شورای حل اختلاف محل! گفتم چرا گفت شکایت شما حقوقیه و کیفری نیست و ...
خلاصه چشمتان روز بد نبیند نمی گویم که چه قیافه هایی و چجور شهروندان محترمی را در آنجا دیدم به هر حال بعد از کلی این در و آن در زدن و فکر ومشورت یک بنده خدایی گفت اگر آن رفتار شهروند محترم که فرار کرد توهین آمیز بوده را به متن شکواییه اضافه کنی اینجا شکایتت کیفری می شود و رسیدگی خواهد شد. من هم که به نظر خودم رفتار آن شهروند احترام آمیز نیامده بود همین کار را کردم
و نوشتم که وی به صورت توهین آمیزی محل را ترک کرد البته همه شکوائیه را دوباره خودم در یک برگ A4 نوشتم و پولی دوباره به عریضه نویس ندادم!
خلاصه بعد از وصول شکوائیه اینجانب قاضی کشیک محترم دستور دادند به کلانتری محل که رسیدگی کند.
نامه را با خوشحالی گرفتم و به کلانتری محل بردم که افسر تحقیق محترم گفتند شاهدت را بیاور، گفتم شاهدم الان نیست پرونده را به من دادند و گفتند که برو با شاهدت بیا.
ناچار با شاهد تماس گرفتم و برای راحتی ایشان قرار شد شنبه یعنی امروز برویم دنبال کارها!

جمعه
هیچی

شنبه
صبح از نیم ساعت قبل از قرار یعنی 7/5 صبح رفتم سر قرار و شاهد محترم را که بسیار لطف داشتند از سر قرار برداشتم و به محل کلانتری بردم بعد از گذشت زمانی که کلانتری
شروع به کار کرد وارد شدیم وقتی نوبتمان شد یادمان آمد که شاهدمان کارت شناسایی نیاورده است که باعث شد دوباره به محل منزل ایشان رفته و کارت شناسایی برداشته و به کلانتری برگشتیم
بعد از اینکه دوباره نوبت مان شد افسر تحقیق محترم پرونده را به اینجانب داد و گفت برو یک پوشه بخر و از صفحات پرونده نیز یک کپی بگیر و بیاور! حالا شما حساب کنید ساعت 8/30 صبح آن هم آنجا!
کدام مغازه باز بود که تازه کپی هم داشته باشد خلاصه با زبان روزه و سحری خورده دوان دوان چند کوچه را گشتم همه آدرسهای کپی بسته بودند!
برگشتم و همین را به جناب سروان گفتم ایشان هم گفت باشد نیم ساعت دیگر برو.
خلاصه بعد از اینکه شاهد شهادت داد که باز هم با تشکر از لطف ایشان، ایشان را به محل منزلشان برگرداندم و در برگشت بعد از کلی گشتن یک مغازه کپی پیدا کردم (در ضمن در جهت حمایت از بیت المال و نه به خاطر اینکه کارم گیر کرده بود افسر محترم چند فرم خام کلانتری را نیز به من داده بود تا از هر کدام چهار پنج تایی کپی بگیرم با هزینه خودم که من هم این خدمت را به بیت المال کردم!)
بعد که برگشتم کلانتری دیدم قلقله ای (نمی دانم املایش درست است یا نه) است چندین جوان که هر کدام از چهره هایشان معلوم بود... نه بگذریم بعد از اتمام قلقله مربوطه نوبت به آرامش رسید و
افسر محترم اظهارات من را هم به صورت مکتوب گرفت و گفت برو طبقه بالا ثبت کن و شماره پرونده ات را بگیر و دوروز دیگر بیا پرونده را هم بعد از ثبت برای من بیاور تا فردا بفرستیمش دادگاه قاضی دستور بده بعد برویم راهنمایی رانندگی آدرس طرف را بگیریم!
من هم همین کارها را کردم البته طبقه بالا خانم محترمی کار ثبت را انجام می داد که موقع حضور من حضور نداشت وبعد از مدت ده دقیقه ای از اتاق بغل آمد! حالا من هستم و دو روز دیگر البته فردا عصر هم می خواهم بروم  ساعت 3 به شورای حل اختلاف محل تا کارشناس محترم آنجا براوردی از خسارت خودرو بنده بدهد فکر میکنم ده پانزده هزارتومانی بابت کارشناسی خودرو باید بپردازم پس تا فردا!


+ قلمی شده در  شنبه 90/5/22 توسط جعفر |  پژواک
 
صفحه نخست اینجاست
بفرمایید روضه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو
عناوین مطالب وبلاگ
درباره وبلاگ
جعفر
هرچه مخلصانه‌تر عمل کنید، خداى متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور»؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر مى‌بینید.89/9/4

آخرین نوشته ها
تعریف دهه شصت
لپ تاپ استوک
احادیث واتساپی همان اسرائیلیات است.
یاد وبلاگ نویسی هامون به خیر
مفسدین اقتصادی صندوق میزان در حاشیه امن
[عناوین آرشیوشده]
پیوندها
امام خامنه ای
کیهان
پاوانا
علیرضا قزوه
25میلیون رای(داداش احمد)
جنبش پیامکی
کلیپ های موبایل مبارز
حضور نور
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
مذهب عشق
بارقه های امید
توشه آخرت
نامه یک بهایی مسلمان شده
ویکی حزب الله
یاعلی گفتیم وعشق آغاز شد
ایـــــــران آزاد
ایرانی مکتبی
همای رحمت
فازستان
ساعت به وقت کربلا
مناجات با عشق
سرباز حریم ولایت
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سلام
بازدید امروز4
بازدید دیروز96
کل بازدید304145
نوشته های پیشین
آذر 1386
خرداد 1389
بهار 1389
تابستان 1389
از وبلاگ فیلتر شده پژواک
تابستان 89
پاییز 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
خرداد 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مهر 91
شهریور 91
آبان 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
آبان 92
مرداد 92
خرداد 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مهر 93
مرداد 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
بهمن 94
اردیبهشت 94
اسفند 94
مرداد 96
بهمن 97
بهمن 96
 

 RSS